محل تبلیغات شما



در کلام امام سجاد (ع) گناه هایی را که باعث تغییر نعمت و مانع استجابت دعا و پشیمانی میشوند را میخوانیم.

تاثیر گناه بر زندگی انسان
امام سجاد (ع) در کلام دلنشین خود به خوبی به آثار گناه در زندگی اشاره می کنند و عواقب آن را برای ما شرح میدهند.

بارها در دعای کمیل این جملات را زمزمه کرده ایم: خدایا بیامرز گناهانی را که پرده های عصمت را می درد(و آبروی انسان را می برد) خدایا بیامرز گناهانی را که بدبختی ها را فرو می ریزد. خدایا ببخش گناهانی را که نعمت ها را تغییر می دهد، خدایا ببخش گناهانی را که دعای انسان را (از اجابت) حبس می کند (و باز می دارد) و خدایا ببخش گناهانی را که بلاها را نازل می کند.

بارها و بارها این پرسش هم برای خود ما مطرح بوده و هم مردم و جوانان پرسیده اند که چه گناهانی است که گرفتاری و بدبختی را در پی دارد؟ کدام گناهان است که نعمت های انسان را تغییر و باعث سلب نعمت ها می شود؟ چه گناهانی است که مانع استجابت دعاهای انسانها می شود؟ و چه گناهانی باعث نزول بلاهایی چون سیل و زله و خشکسالی و.می شود؟ سربسته هم جواب داده ایم که برخی گناهان عامل این بیچارگی ها است. ولی جواب قانع کننده دادن نیاز به مطالعه آثار تمامی گناهان دارد، تا یکی یکی استخراج نشود که چه گناهانی مانع استجابت دعا می شود، و کدام گناه بلاها را نازل می کند. به روایتی از سید ساجدان زین عابدان، علی بن الحسین(ع) بر خوردم که یکجا به همه این پرسشها پاسخ داده بود، و بر آن شدم که آن را در اختیار خوانندگان عزیز نیز قرار دهم.

برخی از گناهان نعمت را تغییر میدهند

الف:گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهد
خداوند آنچه از نعمت ها در زمین و اسمان است برای بهره برداری انسان آفریده است:هو الّذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً؛ او خدایی است که آنچه در زمین است همه را برای شما (انسان  ها) آفریده.) و گاه نعمتهای ویژه را نیز به انسان عنایت می کند. ولی گاه این نعمت ها را از انسان می گیرد نه بخاطر این که نعوذباللّه خزانه الهی تمام شده باشد، که تمام شدنی نیست، و نه بخاطر بخل و امثال آن که ذات پاک او از هر عیب و نقصی مبرّا می باشد. بلکه گناهی و یا گناهانی از انسان صادر می شود که نعمت ها را از انسان می گیرد و یا تغییر می دهد، حال باید دید که کدام گناهان است که نعمت ها را تغییر می دهد و یا از انسان می گیرد.

محمد بن علی بن الحسین از احمد بن الحسن تا می رسد به ابی خالد کابلی و او می گوید:سمعت زین العابدین علی بن الحسین(ع) یقول:الذّنوب الّتی تغیّر النّعم:از امام زین العابدین شنیدم که همیشه می فرمود:گناهانی که نعمتها را تغییر می دهد (چهار تا است که) عبارت باشد از:

1 ظلم و ستم کردن به مردم
البغی علی النّاس؛ظلم و ستم کردن بر مردم(نعمت ها را تغییر می دهد) لذا حکومت و سلطنت با کفر پیشگی دوام می آورد ولی با ظلم و ستم پیشگی دوام نخواهد آورد.خصوصاً ظلم در حق افرادی که پناهی جز خداوند ندارد به سرعت برق، آه مظلوم می گیرد و نعمت را تغییر می دهد.

2 ترک عادت نیک
اّوال عن العادة فی الخیر؛ از دست دادن عادت به کار خیر و نیک گاه انسان عادت های خوبی  دارد، مانند خرج دادن برای امام حسین(ع)، کمک به فقرا، عادت به خواندن قرآن و دعا و نماز شب، ترک این عادات نیک که به راحتی به دست نیامده نعمت ها را از انسان می گیرد و یا تغییر می دهد.

3 ترک اختیار معروف
واصطناع المعروف؛ از دست دادن اختیار عمل معروف (و شناخته شده نزد عقل و شرع) ممکن  است مراد ترک عادت اختیار معروف و عمل شناخته شده در نزد عقل و شرع باشد، شاید مقصود این است که امر به معروف نکند و خود بدان عمل ننماید.

4 کفران نعمت
وکفران النّعم؛ کفران نعمت نمودن. خاوند نعمتهای بیشماری به ما داده است از نعمت بعثت و  امامت گرفته تا نعمت های عادی و معمولی همچون سلامتی، عقل، انواع خوردنی ها و پوشیدنی ها. کفران این نعمت ها نیز تغییر نعمت و یا زوال آن را به دنبال خواهد داشت.

5 شکر نعمت نکردن
وترک الشّکر؛ترک شکر (نعمت). برترین شکر آن است که انسان نعمت را در مسیر خودش به کار ببرد، و ترک آن به این است که در غیر مسیر صحیح استفاده کند، مثلاً جوانی را در مسیر گناه و فساد، مال را در مسیر حرام و لهو و لعب وبه کار برد.

در ادامه حضرت سجاد به آیه قرآن استناد نموده:قال اللّه تعالی انّ اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم؛خداوند نعمتهای خود را تغییر نمی دهد مگر آنکه مردم (بر اثر اعمال و رفتار و اندیشه ناسالم) در خود تغییر بوجود آورند.

استاد مطهری در ذیل آیه الیوم یئس الذین واخشون می گوید:فلا تخشوهم دیگر از ناحیه آنها بیمی نداشته باشید واخشون، از من بترسید. بعد از این که دینتان از بین برود یا ضعیف شود و هرچه که بر سرتان بیاید، باید از من بترسید از من بترسید یعنی چه؟ مگر خدا دشمن دین خودش است؟ نه! این آیه همان مطلبی را می گوید که در آیات زیادی از قرآن به صورت یک اصلی اساسی هست راجع به نعمتهایی که خداوند بر بنده اش تمام می کند، می فرماید:ان اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهمیا ذلک بانّ اللّه لم یک مغیّراً نعمةً انعمها علی قومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم.

مضمون اینست:خداوند هر نعمتی را که بر قومی ارزانی بدارد، آن نعمت را از آنها نمی گیرد مگر وقتی که آن مردم خودشان را از قابلیت بیندازند یعنی مگر اینکه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت را ذایل کنند. این مطلب اساساً یک اصل اساسی در قرآن مجید است. 

 

خدایا بیامرز گناهانی را که بدبختی ها را فرو می ریزد

 

ب:گناهانی که پشیمانی می آورد
پنج گناه است که پشیمانی و حسرت شدیدی را به دنبال دارد که به راحتی قابل جبران هم نیست:

1 قتل ناحق
حضرت سجاد(ع) در ادامه روایت فرمود:والذّنوب الّتی تورث النّدم قتل النّفس الّتی حرّم اللّه قال اللّه تعالی فی قصّة قابیل حین قتل اخاه هابیل فعجز عن دفنه فاصبح من النّادمین؛گناهانی که پشیمانی می آورند (یکی) کشتن نفس انسانی است که خداوند (کشتن) او را حرام کرده است.

خداوند بلند مرتبه در قصّه قابیل آن زمانی که برادرش هابیل را به قتل رساند و از دفن او عاجز شد(تا کلاغی را دید که چیزی را دفن می کند) می فرماید:(صبح کرد در حالی که پشیمان بود)

نمونه های فراوان در خاطرات زندانی ها در مجلات و رومه ها می خوانیم که کسانی که مرتکب قتل شده اند به شدّت پشیمان و نادم شده اند.

2 ترک صله رحم
و ترک صلة القرابة حتی یستغنوا؛ترک صله ارحام و بستگان تا آنجایی که بی نیاز شوند ترک رابطه با دوستان و خویشاوندان از گناهانی است که حسرت و پشیمانی و ندامت را به دنبال دارد که نمونه های آن را بخوبی در جامعه می توانیم مشاهده کنیم.

3 ترک نماز در وقتش
و ترک الصّلوة حتی یخرج وقتها؛ترک نماز تا وقتش بگذرد در این دنیا خصوصاً در آخرت حسرت طولانی را در پی خواهد داشت.

4 ترک وصیّت
و ترک الوصیّة؛ وصیّت نامه ننوشتن. هستند کسانی که وصیّتنامه نوشتن و یا وصیّت کردن را  بد می دانند، ولی نمی دانند که ممکن است مرگ ناگهانی دامن آنها را بگیرد، وصیّت ها و دیون مردم و مظالم آنها و یا نماز و روزه قضا داشته و وصیّت به آن را ترک کرده باشد، آنگاه دچار حسرت و پشیمانی می شود.

در ادامه این فقره آمده که و ردّ المظالم؛یعنی ردّ مظالم را ترک کند. مقصود این است که گاه انسان مالی از مردم ضایع نموده که یادش رفته مربوط به چه کسی بوده است. برای این گونه موارد خوب است مالی در راه خدا داده شود به عنوان ردّ مظالم و نیّت صاحبان مال تا روز قیامت جبران حق آنها شود، ترک این مسئله نیز در قیامت پشیمانی و حسرت را به دنبال دارد.


5 زکات ندادن
و منع اّکاة حتّی یحضر الموت و ینغلق اللّسان؛ ندادن زکات تا زمانی که مرگ فرا برسد و  زبان بند آید آنگاه می شود که همین اموالی که زکاتش را نداده در اختیار دیگران قرار می گیرد و آنها از آن استفاده می کنند ولی عذاب زکات ندادن را صاحب مال باید بچشد.


دامنه شخصیت بی مانند سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله امام حسن  مجتبی علیه السلام آنقدر وسیع و گسترده است که آثار و نشانه های آن در تمام کتاب های حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب فراوان به چشم می خورد.

 

 

تواضع، فروتنی، خدا ترسی، روابط حسنه، احترام  متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگی آن سرور جوانان بهشتی است. آن بزرگوار بازویی علمی، قضایی، و نیرویی بسیار کارآمد برای حکومت علوی و شخص امیرمومنان علیه السلام بوده است.

امام از جمله کسانی بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبری پرداخت و در جنگ های جمل، صفین و نهروان فعالانه شرکت جست، بلکه در بسیج نیروها از کوفه برای مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گام های بسیار مثبت و موثری برداشت.

هر چند زندگی پر رنج و محنت امام، پر از مسائل و دشواری ها است اما ما در اینجا فقط به بُعد جایگاه علمی امام مجتبی علیه السلام اشاره می کنیم.

  الف) امام در نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله 

امام حسن مجتبی علیه السلام کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگی یاد می کرد. به یقین این برخوردهای محبت آمیز که هیچگاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصی ابراز نمی شد، نشان دهنده این بود که آن حضرت می خواست نقاب از چهره امام حسن علیه السلام کنار زده و شخصیت والای او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفی کند.

حذیفه گوید: روزی صحابه  رسول خدا صلی الله علیه و آله در نزدیکی کوه حرا- یا غیر آن - گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالی با وقار خاصی به جمع آنان پیوست. پیامبر صلی الله علیه و آله  با نگاه طولانی که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داد و فرمود: "آگاه باشید که همانا او - حسن- بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود.

او تحفه ای است از خداوند جهان برای من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقی مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد و افعال و کردارش نشانگر کارهای من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسی باد که حق او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکی کند."(1)

  

مورخان نوشته اند که: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: همانا حسن ریحانه من است. و این فرزندم سید و بزرگ است و به زودی خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح بر قرار خواهد کرد."­ (2)

 

ناگفته نماند که این سخن، یک پیشگویی از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در آینده بین دو گروه از مسلمانان جنگ و خونریزی خواهد شد و امام حسن علیه السلام بین آن دو صلح و دوستی برقرار خواهد کرد.

طبق نقل تاریخ، امام حسن مجتبی علیه السلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خود داری کرده و با صلح  پیشنهادی معاویه، موافقت کنند؛ و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شر هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزی جلوگیری کردند. (3)

  گواه رسالت نبوی صلی الله علیه و آله 

و در ادامه ماجرایی که حذیفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که ناگاه مرد عربی، چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد:"کدام یک از شما محمد هستید؟" یاران رسول خدا، با ناراحتی جلو رفته و گفتند:" چه می خواهی ؟" رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "آرام بگیرید." مرد عرب خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:"تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنی من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادعای رسالت و پیامبری کرده ای، دلیل و برهانت چیست؟" حضرت فرمود: "چنانچه مایل باشی، عضوی از اعضای من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشن تر خواهد بود.

"مرد عرب گفت: "مگر عضو انسان هم سخن می گوید؟!" پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: "آری. حسن جان! برخیز." مرد عرب که گمان می کرد، پیامبرصلی الله علیه و آله او را مسخره می کند، گفت: "خود از عهده پاسخگویی بر نمی آیی، خردسالی را از جای بلند می کنی تا با من صحبت کند؟! "رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "به زودی او را آگاه به خواسته های خویش خواهی یافت.

" طبق پیش بینی رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن مجتبی علیه السلام از جای برخاست و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگی گرفتاری وی در بین راه سخن گفت؛ به گونه ای که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: "ای پسر! تو این مطالب را از کجا می دانی ؟! تو اسرار دل مرا بر ملا ساختی گویی همراه من بوده ای! مگر تو غیب می دانی؟" آنگاه مسلمان شد.(4)

راستی که امام حسن علیه السلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.

  ب) امام در نگاه امیرمومنان علیه السلام 

امام حسن مجتبی علیه السلام در نگاه علی علیه السلام شخصیتی بسیار بزرگ و ممتاز بود. حضرت علی علیه السلام از همان دوران کودکی - امام حسن - که آیات الهی  را برای مادرش فاطمه زهرا (س)  می خواند، این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانی که در کنار یکدیگر بودند، همواره از فرزند خود تعریف، تمجید و تقدیر می کرد. حتی در برخی از موارد، قضاوت یا پاسخ به سوالات علمی را به عهده اش می گذاشت. نمونه های زیر، بیانگر شخصیت علمی و جایگاه والای آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش می باشد.

روزی امام علیه السلام به فرزند خود فرمود: "برخیز و سخن گوی تا گفتارت را بشنوم." امام حسن علیه السلام عرض کرد: "پدرجان! چگونه سخنرانی کنم با این که رو به روی تو قرار گرفته ام؟!" امام خود را پنهان نمود، به طوری که صدای حسن را می شنید. امام حسن علیه السلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد  و پس  از حمد و ثنای الهی ، فرمود: "علی، دری است که اگر کسی وارد آن در شود، مومن است و کسی که از آن خارج گردد، کافر است."

در این هنگام امام علی علیه السلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: "ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم" آنها فرزندان و دودمانی هستند که بعضی از بعضی دیگر گرفته شده اند و خداوند، شنوا و داناست.(5)

روزی یک فرد شامی، نزد امام حسن علیه السلام آمد و خود را از پیروان امیرمومنان معرفی کرد. حضرت به وی فرمود: "تو از پیروان ما نیستی بلکه برای پادشاه کشور روم سوال هایی پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است.

پیش از آن که مرد شامی سوالات خود را مطرح کند، امام حسن علیه السلام لب به سخن گشود و فرمود: "آمده ای که چنین سوال هایی را مطرح کنی: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مومنان در کجا جمع می شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هر یک سخت تر از دیگری است؟"

مرد عرض کرد:" یا بن رسول الله! درست است، پرسش های من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسش ها پاسخ گفت. وقتی مرد شامی این پاسخ ها را شنید، گفت: گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدایی و همانا علی بن ابی طالب سزاوارتر است برای خلافت و جانشینی رسول خدا از معاویه. .(6)  

از دیگر دلایل شخصیت علمی و جایگاه والای آن حضرت این است که امیرمومنان علیه السلام  از او خواست تا در جریانی بسیار مشکل، داوری کند. او نیز درباره فردی که چاقو در دست داشت و در خرابه ای کنار کشته ای دستگیرش کرده بودند و همچنین درباره فرد دیگری که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنین قضاوت کرد: "قاتل واقعی با اقرار و صداقتش جان  متهم را نجات داد و با این کار، گویی بشریت را نجات داده است و خداوند فرمود: "و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا"؛ هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد. چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید."(7)

با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام، به یقین هیچ معصومی به اندازه امام حسین علیه السلام  در کنار برادر خود نبوده است. این دو امام معصوم نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگی می کردند. بدین جهت امام حسین علیه السلام بیشتر از هر مسلمان دیگری به شخصیت علمی برادرش پی برده بود، و به ویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبری را عهده دار بود، با نگرش دیگری  به امام حسن علیه السلام می نگریست.

امام حسین علیه السلام ضمن این که برادر خود را شخصیتی بی مانند می دانست، او را عالم ترین فرد به تفسیر و تاویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام می دانست. چنانکه این نظر را می توان از برخورد امام حسین علیه السلام با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.

در تاریخ آمده است هنگامی که امام حسین علیه السلام خواست برادر خود را، بنا به توصیه اش پیش از دفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله ببرد، عایشه به تحریک بنی امیه از ورود جنازه امام حسن علیه السلام به داخل حجره پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد. امام در برابر این اهانت به فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به عایشه فرمود: "این تو و پدرت بودید که حرمت و حجاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را دریدید و کسی را داخل حجره اش کردید که پیامبر صلی الله علیه و آله جوارش را دوست نمی داشت و این که خداوند در فردای قیامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان ای عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از این که بخواهد نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله پرده دری کند .(8)

  امام حسن و نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله 

از جمله افرادی که نامش جزو راویان و محدثان از رسول خدا صلی الله علیه و آله در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبی علیه السلام است. امام که در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز ده سال نداشت،  با دریافت گفته های پیامبر که گاهی آیات وحی  بود و گاهی روایات، آنها را از سینه پیامبر به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال می داد.

امام حسن علیه السلام با شنیدن آیات وحی که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله  فرود می آمد، بی درنگ  به منزل آمده و آنها را برای مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) قرائت می کرد که این مساله باعث تعجب امیر مومنان علیه السلام شده بود.

آورده اند که: امام مجتبی علیه السلام هفت ساله بود که به همراه پیامبر در مسجد حضور می یافت و آنگاه که آیات جدید بر او نازل می شد، همان ها را از زبان جدش می شنید و آنگاه که به خانه باز می گشت، برای مادرش فاطمه تلاوت می کرد، به گونه ای که هرگاه امیرمومنان وارد خانه می شد، ملاحظه می کرد آیات جدیدی  که بر پیامبر نازل گردیده نزد فاطمه است. از آن حضرت جویا می شد، فاطمه می فرمود: از فرزندت حسن.

بدین جهت، روزی علی بن ابی طالب علیه السلام زودتر به خانه آمد و از دید فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود. امام حسن علیه السلام وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیه السلام گفت: مادر! تعجب نکن، گویا شخصیت بزرگی در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز می دارد!

در این هنگام، امیرمومنان علیه السلام از محل اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را در آغوش گرفت و بوسید.(9)

یکی از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والای امام حسن مجتبی علیه السلام این است که وی از همان آغاز جوانی، بلکه کودکی، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار می داد. ابن الصباغ مالکی درباره این  کلاس پر خیر و برکت می نویسد: درباره حسن بن علی - که درود بر او باد - نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش می نشستند. او به گونه ای سخن می گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادله و براهین دشمنان را باطل کند."(10)

ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمی امام حسن مجتبی علیه السلام و جایگاه والای او را در امت اسلامی بیان کرده باشد: علی بن احمد واحدی در تفسیر خود آورده است که مردی وارد مسجد رسول الله شده و ملاحظه کرد که شخصی مشغول نقل حدیث از پیامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش می دادند. پس آن شخص به نزد وی آمده، گفت مراد از شاهد و مشهود - که در آیه شریفه آمده است - چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از "مشهود"، روز عرفه می باشد.

پس، از او گذشته به دیگری برخورد کرد که همانند اولی به نقل حدیث پرداخته بود، سوال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وی پاسخ داد: اما "شاهد" که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانی افتاد که چهره اش همانند طلا می درخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او در باره شاهد و مشهود پرسید. وی در پاسخ گفت: آری. اما شاهد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و اما مشهود، روز قیامت می باشد

آنگاه برای گفته خود، این چنین استدلال کرد: آیا سخن پروردگار را نشنیده ای که می فرماید: "یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً"(11) ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. "ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود"(12)  روز قیامت روزی است که همه مردم برای آن جمع می شوند و آن روز، روزی است که مشهود همگان است. گوید: سپس از نام شخص اول پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومی که پرسید: گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وی، حسن بن علی بن ابی طالب است.(13)

جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسی در بحارالانوار: "این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود." (14) شاید دیل این پذیرش، استدلال قوی امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.

  امام حسن علیه السلام و تربیت شاگردان 

امام حسن مجتبی علیه السلام از دوران کودکی سفره علمی خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله خدمت بزرگی به تشنگان علم و معرفت نمود، به ویژه در ده سال آخر که حوادث دردناکی به مسلمانان، خاصه پیروان اهل بیت روی آورده بود، امام با حلم، بردباری، صبر و حوصله ای که از خود نشان می دادند، خویشتن را برای هر نوع پاسخ گویی آماده ساخته بودند.

از این روی، می بینیم که افراد و گروه ها و شخصیت های زیادی در محضر درس امام علیه السلام می نشستند که یقیناً تاریخ، نام بسیاری از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسیاری از صحابه رسول خدا و تابعین هستند که از محضر پر فیض امام حسن علیه السلام استفاده کرده اند.

در اینجا برخی از بزرگان شیعه همانند شیخ طوسی در رجال خود، نام برخی از این شخصیت ها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و یک نفر نمی گذرد.

اگر چه جای این سوال هست که: چگونه یاران امام حسن علیه السلام از چهل و یک نفر نمی کردند در حالی که امام نزدیک پنجاه سال در بین امت اسلامی زندگی می کردند؟ و چرا یک مرتبه تعداد 450 یار که برای امیرمومنان علیه السلام ثبت شده، به چهل و یک نفر می رسد؟ و چرا این عدد نسبت به امام حسین علیه السلام هم به دو برابر، بلکه بیشتر می رسد و چرا با مقایسه با یاران امام زین العابدین علیه السلام یاران او یک چهارم می باشد؟! علت چیست و چرا چنین شده است؟

احتمال دارد شیخ طوسی فقط نام راویان از اصحاب امام حسن علیه السلام را آورده باشد؛ به دلیل این که در بخش آخر کتاب خود به نام عده ای اشاره کرده است که از معصومین علیه السلام روایت نکرده اند.

و احتمال دارد امام در زمانی می زیسته که بیشتر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، و آنها به هر دلیلی از حضور در پای درس امام حسن علیه السلام و یا نقل روایت از او، خودداری می کردند. و نیز محتمل است که تبلیغات سوء معاویة بن ابی سفیان تاثیر خود را گذارده باشد

نکته جالب توجه این که یاران امام از نظر عدد، بسیار کم هستند اما بسیاری از آنها از شخصیت های برجسته عالم اسلام می باشند. برخی از آنها پیامبر و پنج امام را درک کرده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاری؛ و برخی دیگر علاوه بر این که از یاران امام حسن علیه السلام هستند، جزو یاران امیرمومنان بوده اند؛ همانند احنف، اصبغ، جابربن عبدالله، جعیدحبیب، حبه، رشید، رفاعه، زید، سلیم، سلیمان، سوید، ظالم، عمرو بن حمق، عامر، کمیل، لوط، میثم، مسیب و ابواسحاق. و برخی دیگر جزو یاران امام حسین علیه السلام نیز هستند، همانند جابر، جعید، حبیب، رشید، زید، سلیم، ظالم، عمرو، کیسان، لواط، میثم و فاطمه. دسته دیگر از آنها جزو یاران امام سجاد علیه السلام نیز هستند، همانند جابر، رشید، سلیم و ظالم.

و گروهی نیز جزو یاران امام باقرعلیه السلام شمرده شده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاری که در سال 78 ق. به دیدار خدا شتافت. (15)

نکته دوم این که عده ای از یاران امام حسن علیه السلام همانند حبیب بن مظاهر اسدی، جزو شهدای کربلا هستند. و برخی همانند کمیل بن زیاد، عمرو بن حمق خزاعی، رشید هجری و حجربن عدی در راه  ولایت و دفاع از اهل بیت علیه السلام به شهادت رسیده اند

پی نوشت ها:

1- بحار الانوار، ج 43، ص 333.

2- الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 2، ص 12/ ذخائر العقبی، ص 125.

3- ر. ک:  صلح الحسن.

4- بحارالانوار، ج 43، ص 333.

5- همان، ص 351/ اثبات الوصیه،  ص 159.

6- احتجاج، طبرسی، ج 1، ص 339 (با تلخیص).

7- کافی، ج 7، ص 289.

8- همان، ج 1، ص 302.

9-  بحار الانوار، ج 43، ص 338.

10- الفصول المهمه، ص 137.

11- احزاب، 45.

12- هود، 103.

13- الفصول المهمه، ص .137

14- بحارالانوار، ج 43، ص 345.

15-  بهجة الامال، ج 2، ص 480.

منبع: فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره 55

"محمدجواد مروجی طبسی"


چند ویژگی از نرم افزار :
۱- دارای زندگی نامه امام حسن(ع)
۲-دارای احادیث زیبا از امام
۳- دارای داستان های زیبا و اموزنده از امام حسن(ع)
۴ – پاسخ به شبهات پیرامون امام حسن (ع)
۵- و خیلی ویژگی های دیگه که بعد از دانود میتوانید بهره ببرید.

دانلود



ایران، این سرزمین پرگهر بر خود می‌بالد که در دل خود، یادگارانی از نوادگان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولاد علی (علیه السلام) دارد که مزارشان، مرکز شیفتگان و زایران کوی ولاست. حریم کبریایی حضرت رضا (علیه السلام) در خراسان،‌ بارگاه ملکوتی حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم، بارگاه قدسی حضرت احمد بن موسی (علیه السلام) (شاهچراغ) در شیراز از جمله این مقابر پر از عطر معنویت و قرب به آستان اهل بیت (علیهم السلام) است.
در این میان ری» خطه‌ای که از دیرباز مهد پرورش و فروغ گستر چهره‌های نورانی به ساحت علم و دین بوده، از این موهبت بی‌نصیب نبوده است و مفتخر است که سالیان طولانی، آشیانه و قرارگاه نوادگان رسول خدا (سلام الله علیهم) بوده است. عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)، نواده امام مجتبی (علیه السلام) از جمله این گهرهای پاک و نورانی در ری» است.
نسب وی به چهار واسطه به امام دوم شیعیان، امام حسن مجتبی (علیه السلام) می رسد. پدر او عبدالله فرزند علی، فرزند حسن، فرزند زید، فرزند حسن بن علی بن ابی‌طالب (علیهما السلام) است. متأسفانه از تاریخ ولادت گوهر درخشنده ری» اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی آنچه که برخی از مورخان بر آن پای می‌فشارند این است که وی در زمان امام موسی بن جعفر (علیه السلام) حیات داشته است.
از افتخارات عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) این است که وی محضر سه امام معصوم، امام جواد (علیه السلام)، امام هادی (علیه السلام) و امام عسگری (علیه السلام) را درک نموده و از ایشان روایت نموده است.
از وی یک پسر به نام محمد و یک دختر به نام ام‌سلمه(1) به یادگار ماند که قبر محمد در یک فرسخی سامرا واقع است.
با نگاهی به اخبار درباره وی، این نکته به دست می‌آید که وی مورد مهر و علاقه و محل اعتماد و اطمینان ائمه بوده است، چنان که در روایتی امام هادی (علیه السلام) به ابوحامد رازی می‌فرماید: اگر برای تو مشکلی در دین پیش آمد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان».(2)
دلیل این علاقه و محبت امامان معصوم به او این بوده که وی بر خلاف بعضی از اسلاف و بنی‌اعمام خود در مقابل امامان معصوم زمان خویش بسیار خاضع و خاشع و اطاعت از ایشان را واجب می‌دانسته و سرپیچی نمی‌کرد.
این یکی از ابعاد بزرگ شخصیتی عظیم عبدالعظیم است که بروز و تجلی این روحیه، عرضه دین به امام هادی (علیه السلام) است. هنگامی که عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) خدمت امام هادی (علیه السلام) شرفیاب می‌شود، آن حضرت هنگامی که او را می‌بیند، می‌فرماید:
مرحبا به تو ای ابوالقاسم؛ تو به حق دوست مایی». عبدالعظیم عرضه می‌دارد که می‌خواهم دین خود را عرضه کنم تا اگر پسندیده است تأیید فرمایید. حضرت اجازه می‌فرماید و عبدالعظیم عقاید خود را بیان می‌کند، سپس امام می‌فرماید: ابوالقاسم، به خدا این دین خداست که آن را برای بندگانش پسندیده است؛ بر آن پایدار باش. خدایت در دنیا و آخرت بر آن پایدار بدارد».(3)
دیگر از افتخارات عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) فرمایش امام حسن عسکری (علیه السلام) درباره شخصیت اوست که حضرت فرمود: اگر عبدالعظیم نبود، می‌گفتم هر آینه علی بن حسن بن زید بن حسن فرزندی از خود باقی نگذاشت».(4)
سرشارترین و حساس‌ترین مقطع حیات عبدالعظیم (علیه السلام)، دوران امام هادی (علیه السلام) بود که آخرین بار که به دیدار امام شرفیاب شد، حضرت به او دستور داد که از عراق هجرت کند و به ری برود. علت این دستور سختگیری خلفای عباسی نسبت به خاندان پیامبر و شیعیان ائمه بود که کار را به جایی رساندن که در دوره متوکل چندین بار مزار سید الشهدا (علیه السلام) را ویران کردند. از این رو عبدالعظیم (علیه السلام) به دستور امام هادی مخفیانه به ری هجرت کرد.
در ری در منزل یکی از شیعیان ساکن شد ودر سرداب خانه اقامت کرد. او روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد و گاهی اوقات از مخفیگاه خود بیرون می‌آمد و به زیارت قبر حضرت حمزه می‌رفت.
آن یادگار امام مجتبی (علیه السلام) تا آخر عمر در ری ماند و منشأ برکات بسیاری برای شیعیان ائمه شد و بالاخره در 15 شوال سال 253 هجری قمری(5) رحلت کرد.
سه قول درباره نحوه درگذشت او در تاریخ وجود دارد: برخی مرگ او را طبیعی دانسته، برخی دیگر آن را بر اثر زله برشمرده‌اند و در قولی دیگر درگذشت وی به وسیله زنده به گور کردنش به وسیله دشمنان رخ داده.(6)
شیخ صدوق می‌نویسد: پس از درگذشت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) مردی بر ابوالحسن علی بن محمد هادی (علیه السلام) درآمد. امام (علیه السلام) از او پرسید کجا بودی؟ گفت: به زیارت حسین (علیه السلام) رفته بودم. فرمود:
اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت می‌کردی، چون کسی بودی که قبر حسین را زیارت کرده است».(7)

پی نوشت:

1. عمده الطالب، ص49.
2. روضات، ج4، ص208.
3. امالی صدوق، مجلس 54.
4. عبدالعظیم حسنی، ص25.
5. الذریعه، ج7، ص169.
6. عبدالعظیم حسنی، ص64.
7. ثواب الاعمال، ص124.


حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه‌السلام)در چهارم ربيع الثانى سال 172 هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود. ايشان فرزند عبدالله بن علي،‌از نوادگان امام حسن مجتبى (عليه‌السلام) است كه نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت مي‌رسد.[1]
عبدالعظيم ‌از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين (عليهم‌السلام) و نيز از چهره‌هاى بسيار محبوب و مورد اعتماد نزد اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) به شمار مي‌رفت. دوران وى گرچه عصر حاكميت عباسيان و ايجاد خفقان و سختگيرى نسبت به شيعيان بود, ‌ولى مدافعان دين و حافظان مكتب كه روايات امامان را ثبت و نقل مي‌كردند نقش عمده‌اى در پاسدارى و صيانت از فرهنگ والاى اهل بيت (عليهم‌السلام) داشتند و اين بزرگوار يكى از سنگربانان عقيده تابناك تشيع محسوب مي‌شد كه در حفظ و انتشار سخنان ائمه اطهار (عليهم‌السلام) سخت كوشا بود. ستايشهاى فراوان ائمه (عليهم‌السلام) از وي, نشان دهنده‌ى شخصيت والاى علمى و معنوى وى مي‌باشد.
شيخ محمد شريف رازي» پيرامون ادب حضرت عبدالعظيم (عليه‌السلام) نسبت به ساحت ائمه معصومين (عليهم‌السلام) چنين مي‌نويسد: رفتار و عادت كريمانه حضرت عبدالعظيم(عليه‌السلام) اين بود كه هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد يا امام هادي(عليها‌السلام) مي‌شد با كمال ادب و خضوع و غايت حيا و تواضع در حاليكه دست‌هاى خود را از ردا بيرون آورده بود،‌با كمال ادب به محضر آن امام سلام مي‌كرد و امام پس از جواب سلام، او را نزديك خود مي‌خواند و در كنار خويش مي‌نشاند؛ به حدّى كه زانوى مباركش به زانوى مبارك امام مي‌چسبيد و امام كاملاً از احوال او سؤال مي‌كرد كه اين موجب غبطه ديگران مي‌شد.»[2]
شيخ صدوق رحمت الله عليه» در كتاب كمال‌الدين» مي‌نويسد: وقتى كه حضرت عبدالعظيم (عليه‌السلام) خدمت امام هادي(عليه‌السلام) مشرف شد و عقايد خود را اظهار نمود،‌امام فرمودند: ‌تو از دوستان حقيقى ما هستي.[3]
مؤلف كتاب جنة النعيم» مي‌گويد: شخصى به نام ابا حماد رازى ـ از شيعيان و مواليان شهر رى ـ با وجود مشكلات آن زمان به سامراء‌ رفت و خدمت امام زمانش حضرت على النقى (عليه‌السلام) رسيد و مسائلى را پرسيد. ‌امام ضمن پاسخ به مسائل او فرمود: اى ابا حماد! هر گاه مشكلى از امور دينى برايت پيش آمد،‌جواب مشكل خود را از عبدالعظيم حسنى بخواه و سلام مرا به او برسان».[4]
در فضيلت زيارت مرقد حضرت عبدالعظيم حسني(عليه‌السلام) به اين روايت بسنده مي‌كنيم: مردى از اهل ري، خدمت امام هادي(عليه‌السلام) رسيد. امام از او پرسيدند،‌كجا بودي؟ گفت به زيارت سيدالشهدا(عليه‌السلام) رفته بودم. ‌حضرت فرمودند:‌ بدانكه اگر قبر عبدالعظيم حسني(عليه‌السلام) را زيارت كنى گويا حسين بن علي(عليه‌السلام) را زيارت كرده‌اي.[5]
امام رضا(عليه‌السلام)خطاب به حضرت عبدالعظيم حسنى چنين فرمودند: اى عبدالعظيم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو كه شيطان را به خودشان راه ندهند. آنان را به راستگويى و امانت دارى و سكوت و ترك مجادله در كارهاى بيهوده و ديدار و توجه به يكديگر سفارش كن،‌چرا كه اينها مايه نزديك شدن به من است».[6]

پی نوشت:

[1]ـ امامزادگان رى ،‌ج 1،‌ص 78
[2] ـ زندگانى حضرت عبدالعظيم (عليه‌السلام)،‌ص30.
[3]ـ كمال‌الدين: ج 2، ص 51.
[4] ـ اختران فروزان ري،‌ص37.
[5]ـ كامل ايارات،‌ص 324.
[6] ـ اختصاص، ص 247.

پرمودا باترا روانشناس هندی می‌گوید بزرگ‌ترین آتش‌های جهان را با یک فنجان آب می‌توان خاموش کرد. کافیست زمان را در یابید. یعنی به موقع اینکار انجام گیرد. زمانی که جرقه‌ای زده شد و آتش به تازگی در حال خود نمایی است همان موقع با یک فنجان آب آتش خاموش می‌شود. آسیب‌ها و گناهان را نیز در همان آغاز باید مهار کرد. بی مبالاتی و اهمال دامنه آنرا به سراسر زندگی گسترش داده و خاموش کردن آن کار بسیار دشوار و گاهی ناممکن خواهد بود .

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شعر محلی روستای آزران